انتظار کشیدن. [ اِ ت ِ ک َ/ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) نگران بودن و پرمور داشتن و چشم براه داشتن. ( ناظم الاطباء ) : ساقی خوش است در رمضان باده سحور می در پیاله ریز و مکش انتظار صبح.
همراه بودن، توجه کردن، انتظار داشتن، حضور داشتن، رسیدگی کردن، مواظبت کردن، گوش کردن، در ملازمت کسی بودن، در پی چیزی بودن، از دنبال امدن، انتظار کشیدن، پرستاری کردن
فارسی به عربی
احضر , انتظار
پیشنهاد کاربران
صبوری کردن ، چشم به راه بودن، زجر کشیدن برای رسیدن به چیزی مناسب