انتظار دادن

لغت نامه دهخدا

انتظار دادن. [ اِ ت ِ دَ ]( مص مرکب ) منتظر ساختن. چشم براه کردن :
انتظارم مده که آتش و آب
نکند آنچه انتظار کند.
عمادی شهریاری.
گرچه انتظارم داد یکچندی ولیک...
ابن یمین.

فرهنگ فارسی

منتظر ساختن . چشم به راه کردن .

پیشنهاد کاربران

- دل کسی را آب کردن ؛ او را در مطلوب و آرزویی انتظار دادن.

بپرس