لغت نامه دهخدا
انتشاف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) نشافه ( کفک شیر وقت دوشیدن ) خوردن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). کفک شیر بیاشامیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). کف شیر بیاشامیدن. ( مصادر زوزنی ). || گونه برگردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ):اُنتشف لونه ( مجهولاً )؛ برگردید گونه آن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گونه بگشتن. ( یادداشت مؤلف ). || آب در خود چیدن. ( یادداشت مؤلف ).