دیکشنری
مترجم
بپرس
انتزاع کردن
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
انتزاع کردن. [ اِ ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بازداشت کنانیدن. || از کار بیرون کردن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
باز داشت کنانیدن ٠ یا از کار بیرون کردن ٠
مترادف ها
wring
(فعل)
منحرف کردن، پیچاندن، فشردن، چلاندن، به زور گرفتن، انتزاع کردن
فارسی به عربی
اعصر
پیشنهاد کاربران
تفکیک کردن
جداسازی کردن
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها