انتداح

لغت نامه دهخدا

انتداح. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) فراخ شدن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). || پراکنده شدن : انتدحت الغنم فی مرابضها و مسارحها؛ پراکنده گردید. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران