انتحال

/~entehAl/

معنی انگلیسی:
plagiary, plagiarism

لغت نامه دهخدا

انتحال. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) چیز کسی را جهت خود دعوی کردن. || شعر دیگری را بر خود بستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شعر یا سخن دیگری را برای خود دعوی کردن. ( از اقرب الموارد ). سخن کسی دیگر بر خویشتن بستن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). سرقت ادبی . ( یادداشت مؤلف ). سخن دیگری بر خویشتن بستن است و آن چنان باشد که کسی شعر دیگری را مکابره بگیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا بتصرفی اندک چنانکه بیتی بیگانه بمیان آن درآرد یا تخلص بگرداند... چنانک معزی گفته است :
گرچه بجفا دست برآوردستی
بردارم دست تا فرود آری دست.
و رافعی از او برده است و گفته :
زین پس بخدا ای صنم عشوه پرست
بردارم دست تا فرود آری دست.
و همچنین معزی گفته است :
تواتر حرکاتش بدیده دشمن
همان کند که زمرد بدیده افعی.
ادیب صابر ازو برده است و گفته :
بصبر من صنما آن لب چو بسد تو
همان کند که زمرد بدیده افعی.
و بلفرج رونی گفته است :
گفته با زایران ْ صریر درش
مرحبا مرحبا درآی درآی.
و انوری ازو برده است و گفته :
گفته با جمله زوار صریر در تو
مرحبا برنگذر خواجه فرود آی و درآی.
( از المعجم شمس قیس چ مدرس رضوی صص 468 ). و رجوع به همین کتاب شود. || خود را بمذهبی بستن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). خود را بمذهبی یا به قبیله ای منسوب ساختن. ( از اقرب الموارد ). خویشتن رابکسی بازخواندن. ( مجمل اللغة ). و از آنست بطریق مجاز: «انکم لتنتحلون عائشة لأبی الزبیر». ( از اقرب الموارد ). || اشتغال. ( یادداشت مؤلف ): فلم یکن انتحاله [ انتحال الغناء ] قادحاً فی العدالة والمروءة. ( مقدمه ابن خلدون ).

فرهنگ فارسی

بخودبستن، بخودنسبت دادن، سخن یاشعرکسی رابخودنسبت دادن، شعری راکه دیگری گفته جزواشعارخودساختن، خودرابمذهبی بستن
۱ - ( مصدر ) بخود بستن بخویش در بستن بخود نسبت دادن . ۲ - ( اسم ) سخن دیگری بر خویشتن بستن و آن چنان باشد که کسی شعر دیگری را مکابره بگیرد و شعر خویش سازد بی تغییری و تصرفی در لفظ و معنی آن یا بتصرفی اندک . جمع : انتحالات .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . )به خود منسوب کردن . ۲ - (اِمص . ) سخن دیگری را به خود نسبت دادن .

فرهنگ عمید

۱. (ادبی ) سخن یا شعر کسی را به خود نسبت دادن.
۲. [قدیمی] به خود بستن، به خود نسبت دادن.
۳. [قدیمی] خود را به مذهبی بستن.

دانشنامه آزاد فارسی

اِنتِحال
(یا: نسخ؛ در لغت به معنای سخن دیگری برخودبستن) اصطلاحی ادبی، از سرقات ادبی. چنانچه کسی سخن کسی را به خود نسبت دهد، مانند شخصی معروف به «استاد غواص» که غزلیات حزین لاهیجی را به تفاریق در مطبوعات با نام خود و با تخلّص غواص منتشر می کرد تا محمدرضا شفیعی کدکنی به دیوان خطی حزین لاهیجی دست یافت و اهل ادب و شعر را از این انتحال، که به قول مهدی اخوان در عرب و عجم نظیر نداشت، آگاه کرد.

پیشنهاد کاربران

سرقت ادبی
سرقت معنوی
بنام پروردگار توانا
با سلام ، انتحال به معنی سرقت ادبی ، یا سرقت نوشته های یک نویسنده و چاپ کردن بنام خود هست ، شایع هست اعتماد السلطنه وزیر انطباعات ناصری اکثر کتبی نظیر مرات البلدان ، دررالتیجان فی تاریخ بنی اشکان و چندین کتاب دیگر را بنام خود چاپ کرده در حالیکه نویسندگان کسان دیگری بودهاند و از سر ناچاری و ترس اعتراضی نکردهاند . ، یکی از مطرح کنندگان این مسیله مرحوم علامه قزوینی بود . با تشکر
...
[مشاهده متن کامل]

سرقت ادبی کردن

بپرس