انتحار
/~entehAr/
مترادف انتحار: خودکشی، قتل نفس، نفس کشی
برابر پارسی: خودکُشی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱- (مصدر ) خود را کشتن خود کشی کردن . ۲ - ( اسم ) خودکشی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
مترادف ها
خودکشی، خودویرانگری، خود کش، انتحار، مبادرت کننده بخود کشی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
هدر ؛ در بعد فیزیکی و مادی به معنی به دَر شدن انرژی و هُوْر و حرارت و حاره مرتبط با مفهوم مشترک کلمه ی انتحار در یک موقعیت کاربردی دیگر.
انتحار ؛
فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلمه در پهنه ی واژگان و دریای لغات بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات بدینصورت قابل تبیین است ؛
... [مشاهده متن کامل]
انتحار با ریخت اِنْدِهار به معنی به هدر رفتن و هدر دادن جان
مدل صدور آوای حرف ( ه ح ) از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان با یک صدا و دو نگارش به گونه ای است که از انتهای حلق همراه با حرارت و گرمای درون می باشد و از طریق قانون قلب ها به دلیل محل و نقطه ی مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حروفی مثل ( آ ع ) می باشد بر همین مبنا کلمه ی هور با ریخت اور و عور در مبحث زبانشناسی قابل تغییر ریخت می باشد.
کلمه ی هور و اور و عور با مفهوم مشترک انرژی در کلماتی مثل هورالعظیم حاره ارومیه آرارات اراک عراق عارابستان حارابستان عربستان و. . . قابل مشاهده می باشد.
و این ذات در آوای حرف ( ه ح ) دارای یک عینیت در ساختمان کلمات منطبق با عالم هستی می باشد.
حرف ت در کلمه ی انتحار از طریق قانون قلب ها به دلیل نقطه و محل مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف د جهت ایجاد کلمات در موقعیت های کاربردی مختلف می باشد.
و کلمه ی هَدر که حرف ( ه ) با حکمت نگارش خاص خودش که نماد وجود یک انرژی نهفته و نهان و گرمای درونی است که با چسبیدن و ترکیب شدن با کلمه ی ( دَر ) به معنای بیرون با اصطلاح به دَر رفتن به معنی انرژی و گرمایی که از انسان یا هر چیزی به دَر و بیرون می شود.
حرف ( ه ) وقتی در ساختمان کلمات به صورت ( ح ) استفاده می شود نماد یک جریان و یک عمل ظاهری و بیرونی و قابل رویت و فیزیکی و مادی است.
انتحار ؛
فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلمه در پهنه ی واژگان و دریای لغات بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات بدینصورت قابل تبیین است ؛
... [مشاهده متن کامل]
انتحار با ریخت اِنْدِهار به معنی به هدر رفتن و هدر دادن جان
مدل صدور آوای حرف ( ه ح ) از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان با یک صدا و دو نگارش به گونه ای است که از انتهای حلق همراه با حرارت و گرمای درون می باشد و از طریق قانون قلب ها به دلیل محل و نقطه ی مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حروفی مثل ( آ ع ) می باشد بر همین مبنا کلمه ی هور با ریخت اور و عور در مبحث زبانشناسی قابل تغییر ریخت می باشد.
کلمه ی هور و اور و عور با مفهوم مشترک انرژی در کلماتی مثل هورالعظیم حاره ارومیه آرارات اراک عراق عارابستان حارابستان عربستان و. . . قابل مشاهده می باشد.
و این ذات در آوای حرف ( ه ح ) دارای یک عینیت در ساختمان کلمات منطبق با عالم هستی می باشد.
حرف ت در کلمه ی انتحار از طریق قانون قلب ها به دلیل نقطه و محل مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف د جهت ایجاد کلمات در موقعیت های کاربردی مختلف می باشد.
و کلمه ی هَدر که حرف ( ه ) با حکمت نگارش خاص خودش که نماد وجود یک انرژی نهفته و نهان و گرمای درونی است که با چسبیدن و ترکیب شدن با کلمه ی ( دَر ) به معنای بیرون با اصطلاح به دَر رفتن به معنی انرژی و گرمایی که از انسان یا هر چیزی به دَر و بیرون می شود.
حرف ( ه ) وقتی در ساختمان کلمات به صورت ( ح ) استفاده می شود نماد یک جریان و یک عمل ظاهری و بیرونی و قابل رویت و فیزیکی و مادی است.
واژه انتحار
معادل ابجد 660
تعداد حروف 6
تلفظ 'entehār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ تِ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی 'entehAr
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 660
تعداد حروف 6
تلفظ 'entehār
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی]
مختصات ( اِ تِ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی 'entehAr
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
... [مشاهده متن کامل]
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
انتحار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
مرستون morestun ( پشتو )
مرستون morestun ( پشتو )
شجاعة الاحمق الإنتحار؛ أم الانتحار حماقة الشجاع؛ أم الانتحار شجاعة الأحمق؟
خودکشی . . . . . . قتل نفس . . .