انتجاء

لغت نامه دهخدا

انتجاء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بچشم کردن. ( منتهی الارب ). بچشم کردن و چشم زدن. ( ناظم الاطباء ). چشم زدن. ( از اقرب الموارد ) . || برگزیدن کسی را به راز گفتن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). مخصوص کردن کسی را به رازگویی. ( از اقرب الموارد ). کسی را مختص کردن به راز کردن با وی. ( تاج المصادربیهقی ). || نشستن بر زمین بلند و با هم راز گفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). با یکدیگر راز کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). راز کردن. ( ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ). همرازساختن کسی را. با هم راز گفتن. ( از اقرب الموارد ). و از آنست حدیث : ما انتجیته و لکن اﷲ انتجاه ؛ ای ان اﷲ امرنی ان اناجیه. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || حاجت خود برآوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) .

پیشنهاد کاربران