انبیر
لغت نامه دهخدا
انبیر. [ اَم ْ ] ( اِخ ) قصبه گوزگانانست و شهری نیکوست و آبادان و جای بازرگانانست وبارگه بلخ و با نعمت بسیار است و بر دامن کوه نهاده است و از وی پوستهای گوزگانی خیزد که بهمه جان [ ظ: جهان ] ببرند. ( حدود العالم چ دانشگاه ص 97 ). بر وزن نخجیر، شهری است در جوزجان واقع میانه مرورود و بلخ ، یحیی بن زیدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلام را در آن مقتول نمودند، و یمکن همان انبار خراسان باشد. ( مرآت البلدان ج 1 ص 99 ). در تتمة صوان الحکمه ( ص 97 ) در یک مورد ابوالحسن انباری ، انبیری آمده است ، از آنجا شاید حدس صاحب مرآت البلدان درست باشد.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید