انبوش
لغت نامه دهخدا
انبوش. [ اُم ْ ] ( ع اِ ) بیخ تره برکنده یا درخت برکنده مع بیخ و ریشه آن. ( منتهی الارب ).بیخ تره برکنده و درخت برکنده با بیخ و ریشه. ( ناظم الاطباء ). بیخ تره. ( مهذب الاسماء ) ( از شعوری ج 1 ورق 112 الف ). انبوت. ( شعوری ). بیخ تره کنده شده. و گفته اند: درختی که با بیخ و ریشه کنده شده باشد، و در «لسان » آمده : انبوش و انبوشة؛ درخت که با بیخ و ریشه برکنند و همچنین گیاه. ( از اقرب الموارد ). ج ، انابیش. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- انابیش العنصل ؛ ریشه عنصل [ پیاز دشتی ] در زیر زمین. ( از اقرب الموارد ).
|| بسر ( غوره خرما ) که با خار خسته باشند تا برسد. ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید