انبط

لغت نامه دهخدا

انبط. [ اَم ْ ب َ ] ( ع ص ) اسبی که شکمش سپید بود. ( ناظم الاطباء ). فرس انبط؛ اسپ سپیدبغل سپیدشکم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اسب شکم سفید. ( مؤید الفضلاء ). اسبی که شکم سپید دارد. ( تاج المصادر بیهقی ). اسبی که زیر بغل و شکمش سفید باشد. مؤنث : نبطاء. ج ، نُبْط، گویند فرس انبط بین النبط. ( از اقرب الموارد ).

انبط. [ اِم ْ ب ِ ] ( اِخ ) موضعی است در بلادکلب بن وبره. و دهی بهمدان و در آن ده است قبر شیخ ابوعلی احمدبن محمد قومسانی صاحب کرامات. ( منتهی الارب ) ( از معجم البلدان ). و رجوع به معجم البلدان شود.

فرهنگ فارسی

موضعی است در بلاد کلب بن وبره و دهی به همدان و در آن ده است قبر شیخ ابو علی احمد بن محمد قومسانی صاحب کرامات ٠

پیشنهاد کاربران

بپرس