انبزاغ

لغت نامه دهخدا

انبزاغ. [ اِم ْ ب ِ ] ( ع مص ) رسیدن نوبهار. ( آنندراج ). انبزغ الربیع؛ رسید نوبهار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || روان شدن اسب. ( آنندراج ). انبزغ الفرس ؛ روان شد اسب. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران