انبجات

لغت نامه دهخدا

انبجات. [ اَم ْ ب َ ] ( ع اِ ) ج ِ انبج. ( ابن البیطار ). انبه ها. رجوع به انبه شود. || داروهای پرورده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پرورده ها چون بنفشه پرورده و جز آن. ( مهذب الاسماء ). اقسام مربَّیات را نامند مانند مربای انبه و مربای زنجبیل و آمله و هلیله و غیرها در شیره شکر و یا دوشاب و یا عسل. ( فهرست مخزن الادویه ). انبج را چون هلیله و آمله در شکر یا عسل پرورند و انبجات توسعاً بمطلق این نوع پرورده گویند چون هلیله و اترج و امثال آن. ( از مفاتیح ). ج ِ انبجه که معرب انبه است و آن میوه معروف هندی است که با عسل پرورده کنند. این اصل معنی کلمه بوده است ولی اکنون انبجات را مجازاً بر مطلق اشیائی که با عسل مربا سازند اطلاق کنند بطوری که انبجات و مربَّیات مترادف محسوب شود. ( از بحر الجواهر و تحفةالمؤمنین از قزوینی در حواشی چهارمقاله ص 86 ). مربَّیات. ( ابن البیطار ). مرباها. ( ناظم الاطباء ). مربیات ادویه. ( از اقرب الموارد ): تو زیربای خوری و از کامه و انبجات پرهیز نکنی. ( چهارمقاله ).

فرهنگ فارسی

جمع انبج، انواع مرباها
( اسم ) جمع انبج .۱ - انبه ها.۲ - بمطلق اشیایی که با عسل مربا سازند اطلاق کنند بطوری که انبجات و مربیات مترادف محسوب شود .

فرهنگ معین

(اَ بَ ) [ معر. ] (اِ. ) جِ انبج . انبه ها. مجازاً: به مطلق اشیایی که با عسل و مربا سازند، اطلاق کنند، به طوری که انجبات و مربیات مترادف محسوب شود.

فرهنگ عمید

۱. = انبه '،ambe
۲. انواع مرباها.

پیشنهاد کاربران

بپرس