انبتال. [ اِم ْ ب ِ ] ( ع مص ) بریده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بریده گردیدن. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). انقطاع. ( از اقرب الموارد ). انبتل انبتالاً؛ بریده گردید. ( منتهی الارب ). || انبتلت الفسیلة؛جدا و مستغنی گردید نهال از اصل درخت. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). انقطاع. ( از اقرب الموارد ).