انباض

لغت نامه دهخدا

انباض. [ اِم ْ ] ( ع مص ) ببانگ آوردن کمان را، یقال انبض القوس ، و انبض بالوتر؛ ببانگ آورد زه را. ( از ناظم الاطباء ). ببانگ آوردن کمان یا زه. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). ببانگ آوردن زه کمان. ( تاج المصادر بیهقی ). کمان را پاره ای کشیدن و رها کردن تا آوازدهد. ترنگانیدن. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) ببانگ آوردگی. ( ناظم الاطباء ). و از آنست مثل ِ انباض بغیر توتیر. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران