انباشتگی
/~anbAStegi/
مترادف انباشتگی: آکندگی، امتلا، پری
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
فراوانی، کمال، انباشتگی، درشتی، فراخی، دامنه، نوسان، میدان نوسان، بزرگی، میدان، استعداد، فاصلهء زیاد، فضا داری
انباشتگی، ذخیره، توده، جمع اوری
انباشتگی
انباشتگی، توده، تراکم، انبار
انباشتگی، توده، جمع اوری، گردآوری
انباشتگی، تکمیل، پری، پرسازی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
توده و انباشتگی =کوت
تراکم