انباشته شدن


معنی انگلیسی:
accumulate, aggregate, collect, mass

واژه نامه بختیاریکا

چَل گِریدِن

جدول کلمات

تراکم

پیشنهاد کاربران

پر شدن، مالامال شدن، پر شدن مکانی از چیزی، چیز زیادی را در مکانی رو هم گذاشته شود
تراکم
build up
انباشته شدن
انباشته شدن: در زبان ترکی به انباشته شدن "قالانماق" گفته می شود .
حسین منزوی خطاب به دخترش غزل ، چنین گفته است :
( ( ائلمین غم لری بس دیر منه، سن غم یئمه دای
قویما غم ، غم لریمین اوسته قالانسین غزلیم ) )
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه:غم و اندوه مردمان دیارم برای من کافی است. تو دیگر غم مخور و اجازه مده روز به روز غم و غصه در سینه ام روی هم انباشته شود.
( ( حسین منزوی ، ترکی شعرلر، دومان ) )

drift
( تغییر جهت تدریجی به سوی خاصی ) ،
( حرکت کردن با جریان آب یا هوا یا وضعیت و غیره ) ،
پشته شدن،
انباشته شدن ( در اثر جریان آب یا باد و غیره )
e. g. sand had been drifted around the lake
شن در اطراف دریاچه انباشته شده بود.