خرد را چو با دانش انباز کرد
بدل پاسخ نامه را ساز کرد.
فردوسی.
خرد با دل روشن انباز کردباندیشه مر نرد را ساز کرد.
فردوسی.
گر بسی مایه داری آخر کارحسرت و عجز را کنی انباز.
عطار.
طفل جان از شیر شیطان بازکن بعداز آنش با ملک انباز کن.
مولوی.
|| مانند کردن. چیزی را نظیر و مانند چیز دیگر ساختن : نان اگر مر تَنْت را با سروبن انباز کرد
علم جانت را همی سر برتر از جوزا کند.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی ص 135 ).