انباز کردن

لغت نامه دهخدا

انباز کردن. [ اَم ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) شریک کردن. اشتراک. ( فرهنگ فارسی معین ). || قرین کردن. همراه کردن :
خرد را چو با دانش انباز کرد
بدل پاسخ نامه را ساز کرد.
فردوسی.
خرد با دل روشن انباز کرد
باندیشه مر نرد را ساز کرد.
فردوسی.
گر بسی مایه داری آخر کار
حسرت و عجز را کنی انباز.
عطار.
طفل جان از شیر شیطان بازکن
بعداز آنش با ملک انباز کن.
مولوی.
|| مانند کردن. چیزی را نظیر و مانند چیز دیگر ساختن :
نان اگر مر تَنْت را با سروبن انباز کرد
علم جانت را همی سر برتر از جوزا کند.
ناصرخسرو ( دیوان چ مینوی ص 135 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) شریک کردن اشتراک .

پیشنهاد کاربران

بپرس