لغت نامه دهخدا
چو مخزن پر مکن از هرچه یابی
مساز انبارش خوردن شکم را.
ابوالمعانی ( از شعوری ج 1 ورق 112 الف ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت ) پرکردنی، هرچه که درون چیزی را با آن پر کنند.
مترادف ها
انباره، مخزن، ضبط، انبار کالا، ذخیره سازی، انبارش
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید