انبارداری

/~anbArdAri/

معنی انگلیسی:
warehousing, warehouse rent, storage

لغت نامه دهخدا

انبارداری. [ اَم ْ ] ( حامص مرکب ) عمل انباردار. ( ناظم الاطباء ). شغل انباردار. انباربانی. ( یادداشت مؤلف ). || احتکار. حکره. ( یادداشت مؤلف ). || کرایه انبار. کرایه کالای بانبار سپرده. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

عمل انبار دار . شغل انبار دار یا احتکار . یا کرایه انبار .

فرهنگ عمید

شغل و عمل انباردار.

پیشنهاد کاربران

انبارداری یک کلمه نبوده و در انگلیسی به صورت مدیریت انبار ترجمه می شود
Inventory Management

بپرس