انبار نهادن

لغت نامه دهخدا

انبار نهادن. [ اَم ْ ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) ذخیره کردن. انبار کردن :
وآنگه به تبنگوی کش اندرسپردْشان
ورزآنکه نگنجند بدو در فشردْشان
بر پشت نهدْشان و سوی خانه بردْشان
وز پشت فروگیرد و برهم نهد انبار.
منوچهری.
نخلها بر کوه و کندو و شجر
می نهند از شهد انبار شکر.
مولوی.
آرزو می کارم و انبار حسرت می نهم
منتش بر من اگر برقم بخرمن دشمن است.
ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

ذخیره کردن . انبار کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس