انبا

لغت نامه دهخدا

انبا. [ اَم ْ ] ( اِ )پدر مرشد در نصرانیت. ( اعجمی ) ( از اقرب الموارد ).

انبا. [ اَم ْ ]( اِ ) همان عنباست و آن میوه درختی است هندی. درخت آن باندازه درخت گردو و ساق و برگش به ساق و برگ درخت گردو شبیه است. فقط در چین و هند می روید. انبا مانند بادام بزرگ عقابیه و برخی از آن مانند سیب مستدیر است. ( از تذکره داود انطاکی ص 62 ) ( از مفردات ابن البیطار ج 3 ص 153، ذیل عنبا ). و رجوع به عنبا شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع نبا خبرها آگاهیها داستانها .
همان عنبا است و آن میوه درختی است هندی . درخت آن به اندازه درخت گردو و ساق و برگش به ساق و برگ درخت گردو شبیه است فقط در چین و هند می روید .

فرهنگ عمید

خبر دادن، آگاه ساختن.

پیشنهاد کاربران

هوالعلیم
انباء: نبأ: خبر مهم و با فائده. انباء: خبرها.

بپرس