( انالة ) انالة. [ اِ ل َ ] ( ع مص ) فراهم آمدن چیزی در معدن. ( ناظم الاطباء ): انال المعدن انالةً؛ فراهم آمد در آن [ معدن ] چیزی. ( از منتهی الارب ). || سوگند خوردن ، گویند انال باﷲ . || دادن ، گویند انلته ایاه و له. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). داد و عطا کردن . || دوا کردن. ( آنندراج ).اناله. [ اِ ل َ ] ( از ع ، مص ) عطا دادن. ( مصادر زوزنی ). و رجوع به انالة شود.