امین قمی

لغت نامه دهخدا

امین قمی. [اَ ن ِ ق ُ ] ( اِخ ) احمدقلیخان. در زمان عالمگیر پادشاه هند در زمره ملازمان شاهی درآمد و در زمان محمدشاه به امارت رسید و در حمله نادرشاه بهند کشته شد. شاعر بود و دیوان وی دوهزار بیت شعر داشت. از اوست :
در کوی عشق یار قراری گرفته ایم
از خویش رفته ایم و کناری گرفته ایم.
( از تذکره صبح گلشن چ هند ص 40 و 41 ).

امین قمی. [ اَ ن ِ ق ُ ] ( اِخ ) میرمحمد امین بزاز، فرزند میرابوالفتح بزاز. شاعر قرن یازدهم هجری بود. ازوست :
من نمی دانم درین صحرا شکارانداز کیست
نقش پای هر غزالی صید درخون خفته ایست.
( از تذکره نصرآبادی ص 115 ) ( از الذریعه قسم 1 از جزء 9 ص 105 ) ( از فرهنگ سخنوران ).

فرهنگ فارسی

میر محمد امین بزاز فرزند میر ابوالفتح بزاز شاعر قرن یازدهم بود .

پیشنهاد کاربران

بپرس