امین تبریزی
لغت نامه دهخدا
امروز کرده غنچه بسی گفتگوی ما
زآن گفتگو شکفته گل آرزوی ما.
صبر از رخ او در دل بیچاره ندارم
جز دادن جان در غم او چاره ندارم.
( از تحفه سامی ص 132 ) ( از دانشمندان آذربایجان ص 54 ) ( از الذریعه قسم 1 از جزء 9 ص 104 ) ( از فرهنگ سخنوران ).
امین تبریزی. [ اَ ن ِ ت َ ] ( اِخ ) میرزا امین ، پسر میرزا نوری بیگ. شاعر و خوش خط بوده. در آخر عمراستیفاء شیراز را داشته. ( قرن 11 هجری ). از اوست :
نوگل من غنچه را خندان کند در زیر پوست
عشق او در سینه کار جان کند درزیر پوست
دیده بادام از آن سازد مشبک خانه را
تا تماشای رخت پنهان کند در زیر پوست.
( از تذکره نصرآبادی ص 104 ) ( از فرهنگ سخنوران ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید