امیزیدن

فرهنگ فارسی

( آمیزیدن ) ( مصدر ) ( آمیزید آمیزد خواهد آمیزید بیامیز آمیزنده آمیزیده ) آمیختن

فرهنگ عمید

( آمیزیدن ) = آمیختن

پیشنهاد کاربران

پلکیدن، رفت و آمد کردن، آمیختن
مخلوط شدن
آمیزیدن [مص] معاشرت کردن
بیامیز اندکی ای کان رحمت
که تا گردد رخ زرد تو رنگین سعدی
آمیختن - درهم کردن
از آن و این چه می لافی؟ طلب کن شربت شافی
ز کفر و دین می صافی، بیامیز و بهم در کش اوحدی

بپرس