گرد کرده بسی سخن ریزه
نیک و بد خیره درهم آمیزه.
سنائی.
الاخلاس ؛ آمیزه شدن موی یعنی سیاهی با سپیدی آمیختن. ( مجمل اللغه ). || پیر و کهل. ( برهان ). || ( اِمص ) بضاع. وقاع. آمیغ. آمیغه. || ( اِ ) مزاج.- آمیزهای دارو ؛ عَقّار ( ج ، عقاقیر ). ( مهذب الاسماء ) ( دهار ).