امیر پنجه

لغت نامه دهخدا

امیرپنجه.[ اَ پ َ ج َ / ج ِ ] ( اِ مرکب ) منصبی دون امیرتومان. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به میرپنج و امیرتومان شود.

فرهنگ فارسی

منصبی دون امیر تومان

پیشنهاد کاربران

امیر به معنای فرمانده قشون یا سپاه می باشد
امیر صاحب قدرت
متاسفانه در کتاب ها امیر پنجه را امیر تومان نیز معنی کرده اند در حالی که امیر تومان انجام کارهای ممیزی و مالیاتی را انجام می داده و طبق نظر حاکمان کار می کرده است و قدرت نظامی نداشته است و در حالی که بیشتر
...
[مشاهده متن کامل]
امیر پنجه ها حکمرانان موروثی بوده اند که سیف الله خان امیر پنجه لارستان نمونه ای از آن حکمرانان موروثی بود. . .

امیر:سلطان و حاکم
پنجه: در دست داشتن. از نظر قدرت مطلق و صاحب اختیار
امیر پنجه: لقبی از القاب که در زمان ناصر الدین شاه بوجود آمد و به عده خاصی داده شده بود که حکمران بودند و آنها طبق نظر خود مالیات می گرفتند و مقداری برای خود و مقداری به در بار می دادند. تعدادی از این بیشتر امیر پنجه ها حکمرانانی بودند و ناصر الدین شاه برای اینکه قدرت حکومت خود را مستحکم کند به این حکام دستور داد که برای خود ارتشی منظم تسکیل دهند و مقداری ار بودجه ارتش را دولت و مقداری از جیب حاکم خرج می شد و این ارتش های برای دولت کم خرج بود و تا هنگامی که محمد علی شاه به مجلس حمله نکرده بود امیر پنجه ها این ارتش را داشتند و با حمله محمدعلی شاه به مجلس و دستور ایشان به کلیه امیر پنجه که از ایشان حمایت و دستور پذیرند ولی بر خلاف آن رخ داد کلیه امیر پنجه ها ارتش خود را رها کردند و حتی حقوق و دستمزد آنها را در تعهد دولت سپردند و پرداخت حقوق صاحب منصبان و سرهنگاها و . . . و سربازان در تعهد مرکز و الی فارس سپردند. و این امر بر آشفتگی حکومت افزود و والی فارس قوام بسیار ضعیف شده بود و حتی سربازان و. . . به خانه قوام حمله بردند. و در تاریخ به بحث و بررسی درباره امیر پنجه ها کسی نپرداخته است و . . .
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس