امیر المسلمین
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
اَمیرُ الْمُسْلِمین ، عنوان فرمانروایان سلسلة مرابطون در شمال افریقا و اندلس . دربارة زمان و چگونگى برگزیده شدن این عنوان از سوی آنان اختلاف است . به گزارش ابن عذاری ( 4/27 - 28 ) و نویسندة الحلل الموشیة ( ص 29 ) چون فتوحات و دامنة نفوذ و قلمرو امیریوسف ابن تاشفین ( حک 480 - 500ق /1087 - 1107م ) مؤسس این دولت ، فزونى گرفت ، بزرگان قبیلة لمتونه و دولتمردان مرابطى او را شایستة عنوان خلافت و اطلاق لقب امیرالمؤمنین دانستند، اما یوسف که این عنوان را مخصوص خلیفگان بنى عباس ، از سلالةپیامبر ( ص ) و بزرگان مکه و مدینه مى دانست و خود را پیرو و دعوتگر آنان در مغرب مى شمرد، نپذیرفت و لقب امیرالمسلمین و ناصرالدین را انتخاب کرد و در فرمانى که در 466ق از مراکش به شهرهای قلمرو خود صادر کرد، خواست تا او را در خطبه ها و مراسلات ، بدین عنوان یاد کنند ( قس : ابن کثیر، 12/69، که از او با عنوان امیرالمؤمنین یاد کرده است ) .
... [مشاهده متن کامل]
روایت دیگری نیز دردست است که با سیرمنطقى حوادث سازگارتر مى نماید و سابقة این امر را به سالها بعد باز مى گرداند ( نک: عنان ، 1/40 ) . بر پایة این روایت یوسف بن تاشفین چون اندلس را فتح کرد و در نبرد زلاّقه ( 479ق /1086م ) بر آلفونسوی ششم ( نک: ه د، آلفونسو ) پیروز شد، فرمانروایان و امیران اندلس با وی بیعت کردند و او را امیرالمسلمین خواندند؛ آنگاه بشارت فتح بدین عنوان به شهرها و نواحى اندلس فرستادند. بدین سبب ، گروهى از نویسندگان برآنند که یوسف اولین کسى بود که چنین لقبى گرفت ( ابن ابى زرع ، الانیس . . . ، 137، 149؛ ابن خطیب ، 4/350؛ ابن قاضى ، 2/546؛ ابن ابى دینار، 109؛ نیز نک: ابن خلکان ، 7/125؛ مراکشى ، 135 ) ، اما به گزارش نویری ( 24/257 ) و مقدیش ( 1/432 ) و پیش از وی کسانى چون یحیى بن عمر رئیس قبیلة لمتونه و ابوبکر بن عمر لمتونى از سران مرابطون نیز لقب امیرالمسلمین داشتند ( نیز نک: برخم ، 273 ، حاشیه ) .
روایتى دیگر حاکى است که یوسف بن تاشفین به صوابدید علما و فقهای اندلس برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود، نامه ای به مقتدی عباسى نوشت و خواهان فرمان حکومت شد. خلیفه نیز خلعت و نشان و حکم ولایت و القاب امیرالمسلمین و ناصرالدین برای او فرستاد ( ابن اثیر، 10/155، قس : 10/417؛ نویری ، 24/272 - 273، که از مستظهر بالله یاد شده است ) . اما به گزارش ابن خلدون ( العبر، 1 ( 2 ) /411 ) ، مستظهر بالله او را امیرالمؤمنین لقب داد. به هر حال درپى آن یوسف سکه به نام خویش زد که بر یک روی آن «امیر المسلمین یوسف بن تاشفین » و بر روی دیگر «الامام عبدالله امیرالمؤمنین العباسى »، یعنى نام مقتدی نقش شده بود ( ابن ابى زرع ، همان ، 137 - 138؛ ابن خطیب ، ابن ابى دینار، همانجاها؛ نیز نک: لین پول ، . ( 3 - 5
یوسف بن تاشفین ظاهراً برای تجدید عهد و فرمان حکومت خود، به مستظهر بالله فرزند و جانشین مقتدی نیز نامه نوشت و دو نفر را به سفارت نزد او فرستاد ( نک: ابن خلدون ، همانجا؛ عنان ، 1/41 - 44 ) . با اینهمه ، برپایة روایتى دیگر یوسف بن تاشفین پس از مرگ ابوبکر بن عمر ( 480ق ) از سوی مرابطون به این عنوان ملقب گردید ( نک: ابن اثیر، 9/622؛ نویری ، 24/262 ) . به هر حال ، پذیرش این عنوان از سوی مرابطون بیانگر موضع معتدل سیاسى و باور آنان به اقتدار روحانى خلافت عباسى است ( نک: برخم ، 275 . ( 270 - 271,
پس از مرابطون نیز برخى امرای مستقل چون بنومرین در فاس ( نک: ابن ابى زرع ، الذخیرة. . . ، 11 - 12 ) ، بنوعبدالواد در تلمسان ( ابن خلدون ، یحیى ، 1/80 - 81 ) و بنواحمر در اندلس ( نک: ابن ابى زرع ، الانیس ، 275 ) لقب امیرالمسلمین داشته اند ( نیز نک: قلقشندی ، 5/486 ) .
مآخذ: ابن ابى دینار، محمد، المؤنس ، به کوشش محمد شمّام ، تونس ، 1387ق ؛ ابن ابى زرع ، على ، الانیس المطرب ، رباط، 1972م ؛ همو، الذخیرة السنیة، رباط، 1972م ؛ ابن اثیر، الکامل ؛ ابن خطیب ، محمد، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان ، قاهره ، 1397ق /1977م ؛ ابن خلدون ، العبر؛ ابن خلدون ، یحیى ، بغیة الرواد، به کوشش عبدالحمید حاجبات ، الجزایر، 1400ق /1980م ؛ ابن خلکان ، وفیات ؛ ابن عذاری ، البیان المغرب ، به کوشش احسان عباس ، بیروت ، 1983م ؛ ابن قاضى مکناسى ، احمد، جذوة الاقتباس ، رباط، 1974م ؛ ابن کثیر، البدایة؛ الحلل الموشیة، به کوشش سهیل زکار و عبدالقادر زمامه ، دارالبیضاء، 1979م ؛ عنان ، محمدعبدالله ، عصر المرابطین و الموحدین ، قاهره ، 1383ق /1964م ؛ قلقشندی ، احمد، صبح الاعشى ، قاهره ، 1383ق /1963م ؛ مراکشى ، عبدالواحد، المعجب ، به کوشش محمدسعید عریان و محمد عربى علمى ، قاهره ، 1368ق /1949م ؛ مقدیش ، محمود، نزهة الانظار، به کوشش على زواری و محمد محفوظ، بیروت ، 1988م ؛ نویری ، احمد، نهایة الارب ، به کوشش حسن نصار، قاهره ، 1403ق /1983م ؛ نیز:
Berchem, M. , X Titres califiens d'Occident n , JA, Paris, 1907, vol. IX; Lane Poole, S. , The Coins of the Moors of Africa and Spain, London, 1880.
محمدرضا ناجى
... [مشاهده متن کامل]
روایت دیگری نیز دردست است که با سیرمنطقى حوادث سازگارتر مى نماید و سابقة این امر را به سالها بعد باز مى گرداند ( نک: عنان ، 1/40 ) . بر پایة این روایت یوسف بن تاشفین چون اندلس را فتح کرد و در نبرد زلاّقه ( 479ق /1086م ) بر آلفونسوی ششم ( نک: ه د، آلفونسو ) پیروز شد، فرمانروایان و امیران اندلس با وی بیعت کردند و او را امیرالمسلمین خواندند؛ آنگاه بشارت فتح بدین عنوان به شهرها و نواحى اندلس فرستادند. بدین سبب ، گروهى از نویسندگان برآنند که یوسف اولین کسى بود که چنین لقبى گرفت ( ابن ابى زرع ، الانیس . . . ، 137، 149؛ ابن خطیب ، 4/350؛ ابن قاضى ، 2/546؛ ابن ابى دینار، 109؛ نیز نک: ابن خلکان ، 7/125؛ مراکشى ، 135 ) ، اما به گزارش نویری ( 24/257 ) و مقدیش ( 1/432 ) و پیش از وی کسانى چون یحیى بن عمر رئیس قبیلة لمتونه و ابوبکر بن عمر لمتونى از سران مرابطون نیز لقب امیرالمسلمین داشتند ( نیز نک: برخم ، 273 ، حاشیه ) .
روایتى دیگر حاکى است که یوسف بن تاشفین به صوابدید علما و فقهای اندلس برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود، نامه ای به مقتدی عباسى نوشت و خواهان فرمان حکومت شد. خلیفه نیز خلعت و نشان و حکم ولایت و القاب امیرالمسلمین و ناصرالدین برای او فرستاد ( ابن اثیر، 10/155، قس : 10/417؛ نویری ، 24/272 - 273، که از مستظهر بالله یاد شده است ) . اما به گزارش ابن خلدون ( العبر، 1 ( 2 ) /411 ) ، مستظهر بالله او را امیرالمؤمنین لقب داد. به هر حال درپى آن یوسف سکه به نام خویش زد که بر یک روی آن «امیر المسلمین یوسف بن تاشفین » و بر روی دیگر «الامام عبدالله امیرالمؤمنین العباسى »، یعنى نام مقتدی نقش شده بود ( ابن ابى زرع ، همان ، 137 - 138؛ ابن خطیب ، ابن ابى دینار، همانجاها؛ نیز نک: لین پول ، . ( 3 - 5
یوسف بن تاشفین ظاهراً برای تجدید عهد و فرمان حکومت خود، به مستظهر بالله فرزند و جانشین مقتدی نیز نامه نوشت و دو نفر را به سفارت نزد او فرستاد ( نک: ابن خلدون ، همانجا؛ عنان ، 1/41 - 44 ) . با اینهمه ، برپایة روایتى دیگر یوسف بن تاشفین پس از مرگ ابوبکر بن عمر ( 480ق ) از سوی مرابطون به این عنوان ملقب گردید ( نک: ابن اثیر، 9/622؛ نویری ، 24/262 ) . به هر حال ، پذیرش این عنوان از سوی مرابطون بیانگر موضع معتدل سیاسى و باور آنان به اقتدار روحانى خلافت عباسى است ( نک: برخم ، 275 . ( 270 - 271,
پس از مرابطون نیز برخى امرای مستقل چون بنومرین در فاس ( نک: ابن ابى زرع ، الذخیرة. . . ، 11 - 12 ) ، بنوعبدالواد در تلمسان ( ابن خلدون ، یحیى ، 1/80 - 81 ) و بنواحمر در اندلس ( نک: ابن ابى زرع ، الانیس ، 275 ) لقب امیرالمسلمین داشته اند ( نیز نک: قلقشندی ، 5/486 ) .
مآخذ: ابن ابى دینار، محمد، المؤنس ، به کوشش محمد شمّام ، تونس ، 1387ق ؛ ابن ابى زرع ، على ، الانیس المطرب ، رباط، 1972م ؛ همو، الذخیرة السنیة، رباط، 1972م ؛ ابن اثیر، الکامل ؛ ابن خطیب ، محمد، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان ، قاهره ، 1397ق /1977م ؛ ابن خلدون ، العبر؛ ابن خلدون ، یحیى ، بغیة الرواد، به کوشش عبدالحمید حاجبات ، الجزایر، 1400ق /1980م ؛ ابن خلکان ، وفیات ؛ ابن عذاری ، البیان المغرب ، به کوشش احسان عباس ، بیروت ، 1983م ؛ ابن قاضى مکناسى ، احمد، جذوة الاقتباس ، رباط، 1974م ؛ ابن کثیر، البدایة؛ الحلل الموشیة، به کوشش سهیل زکار و عبدالقادر زمامه ، دارالبیضاء، 1979م ؛ عنان ، محمدعبدالله ، عصر المرابطین و الموحدین ، قاهره ، 1383ق /1964م ؛ قلقشندی ، احمد، صبح الاعشى ، قاهره ، 1383ق /1963م ؛ مراکشى ، عبدالواحد، المعجب ، به کوشش محمدسعید عریان و محمد عربى علمى ، قاهره ، 1368ق /1949م ؛ مقدیش ، محمود، نزهة الانظار، به کوشش على زواری و محمد محفوظ، بیروت ، 1988م ؛ نویری ، احمد، نهایة الارب ، به کوشش حسن نصار، قاهره ، 1403ق /1983م ؛ نیز:
محمدرضا ناجى