امید گاه

لغت نامه دهخدا

امیدگاه. [ اُ ] ( اِ مرکب ) مدعس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جای امید. ( آنندراج ). مرتجی. در تداول نامه نگاری قدیم به پدر و اشخاص بزرگ می نوشتند: قبله و امیدگاها. ( از یادداشت مؤلف ). || ملجاء و معاذ. ( از ناظم الاطباء ). || جای چشم داشت و محل توقع. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

جای امید

پیشنهاد کاربران

مأمل . [ م َءْ م َ ] ( ع اِ ) جای امید. ( آنندراج ) . محل امید و امیدگاه . ( ناظم الاطباء ) . || امید یا آنچه بتوان بدان امید بست . ( از محیط المحیط ) .
مرتجی . [ م ُ ت َ جا] ( ع ص ، اِ ) امیدگاه . جای امید. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . آن که امید بدو دارند. مایه ٔ امید : همت عالی توان ای مرتجی می کشد این را خدا داند کجا. مولوی . گفت ای پشت و پناه هر نبیل مرتجی و غوث ابناء سبیل . مولوی .

بپرس