امیختگی
/~Amixtegi/
مترادف امیختگی: ( آمیختگی ) آلایش، شایبه، اختلاط، امتزاج، آمیزش، خلط، معاشرت
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- آمیختگی دادن ؛ تألیف.
- آمیختگی کار ؛ ارتباک.
- آمیختگی گرفتن با چیزی ؛ الفت.
- آمیختگی و آشفتگی کار ؛ بوخ.
- آمیختگیها ؛ شوائب.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] معاشرت، الفت، خلطه، آمیزش.
جدول کلمات
امتزاج
مترادف ها
ترکیب، مخلوط، امیختگی، مخلوطی، امیزه
ترکیب، مخلوط، امیختگی، امیزه، اختلاط
ملقمه، امتزاج، امیزش، امیختگی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شائبه
شلوغی بهم ریختگی
آمیزش
امتزاج