امیت

لغت نامه دهخدا

امیت. [ اُ ]( اِ ) شکل پهلوی امید. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). و رجوع به امید شود.

امیت. [ اُ ] ( اِخ ) از ایرانیان زردشتی معاصر عباسیان بود. پسر وی آتورپات ( آذرباد ) که معاصر مأمون خلیفه عباسی بود کتاب معروف دینکرت را تألیف کرد. ( از مزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی ص 220 ).

امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] ( ع اِ ) مصغر امة. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). || قبیله ایست از قریش ، اُمَوی و اَمَوی و اُمَیَّی بچهار یاء منسوب است بآن.( منتهی الارب ). در نسبت به امیه اختلاف کرده اند، گروهی گفته اند منسوب بدان اُمَوی است و گروهی دیگر گفته اند در نسبت باصل برمیگردد و اَمَوی میشود زیرا امیه مصغر اَمَة است و منسوب به امة، اَمَوی میشود. ( از صبح الاعشی ج 1 ص 375 ) .

امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] ( اِخ ) ابن حرثان بن اسکر لیثی کنانی مُضَری. شاعر مخضرم و سوار عرب و از بزرگان قوم خود بود. شرح احوال وی در اغانی آمده است. ( از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 130 ). وفات وی در حدود سال 20 هجری است. ( از فهرست نامهای کسان دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی ص 293 ).

امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] ( اِخ ) ابن خلف بن وهب. از بزرگان قریش در جاهلیت و از دشمنان پیغمبر اسلام بود. در سال دوم هجری در جنگ بدر کشته شد. ( از صبح الاعشی ج 1 ص 353 ) ( از عقدالفرید ج 3 ص 265 ) ( از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 130 ).

امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] ( اِخ )ابن عبدالعزیز اندلسی ، مکنی به ابوصلت. حکیم و ریاضی دان و شاعر و طبیب بود. رجوع به ابوالصلت... شود.

امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] ( اِخ ) ابن عبد شمس بن عبد مناف بن قصی. از اجداد عرب در جاهلیت و سرسلسله امویان ، خلفای اسلامی شام و اندلس بود. رجوع به امویان و امویان اندلس شود.

امیة. [ اُ م َی ْ ی َ ] ( اِخ ) نام چند تن از صحابه است. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 1 ص 131 ببعد و فهرست اعلام تاریخ طبری چ بیروت شود.

فرهنگ فارسی

امومه: مادری، صفت مادر
از ایرانیان زردشتی معاصر عباسیان بود .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أُمِیتُ: می میرانم
ریشه کلمه:
موت (۱۶۵ بار)

پیشنهاد کاربران

مثالی از معنای می میراند در قرآن کریم:
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَآجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رِبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَیُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ ( سوره مبارکه بقره آیه 258 )
...
[مشاهده متن کامل]

آیا ندیدی ( و آگاهی نداری از ) کسی [= نمرود] که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود؛ ( و بر اثر کمی ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود؛ ) هنگامی که ابراهیم گفت: �خدای من آن کسی است که زنده می کند و می میراند. � او گفت: �من نیز زنده می کنم و می میرانم!� ( و برای اثبات این کار و مشتبه ساختن بر مردم دستور داد دو زندانی را حاضر کردند، فرمان آزادی یکی و قتل دیگری را داد ) ابراهیم گفت: �خداوند، خورشید را از افق مشرق می آورد؛ ( اگر راست می گویی که حاکم بر جهان هستی تویی، ) خورشید را از مغرب بیاور!� ( در اینجا ) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمی کند.

در سرزمین جادو به معنی محافظ عشق

بپرس