لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
جاندارذره بینی یک سلولی ازرده آغازیان
یا آمیب جانور یک سلولی از رده ریشه پاییان که هم در آبهای شیرین و هم در آبهای دریا میزید حرکت و تغذیه وی بوسیله پا های کاذب است پروتوپلاسم آنها برهنه و بدون پوسته خارجی است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
آمیب. آمیب (amoeba)
از ساده ترین جانوران زنده، و موجودی تک یاخته ای، متعلق به گروه پیش زیان (تک یاختگان)۱. بدن آمیب شامل پروتوپلاسم۲ بی رنگ است. فعالیت آمیب را هسته۳ کنترل می کند و جانور با گردش پروتوپلاسم و بلع ذرات آلی تغذیه می کند. آمیب با تقسیم دوتایی۴تولید مثل می کند. برخی گونه های آمیب ها انگل هایی مضرند.
از ساده ترین جانوران زنده، و موجودی تک یاخته ای، متعلق به گروه پیش زیان (تک یاختگان)۱. بدن آمیب شامل پروتوپلاسم۲ بی رنگ است. فعالیت آمیب را هسته۳ کنترل می کند و جانور با گردش پروتوپلاسم و بلع ذرات آلی تغذیه می کند. آمیب با تقسیم دوتایی۴تولید مثل می کند. برخی گونه های آمیب ها انگل هایی مضرند.
wikijoo: آمیب
مترادف ها
امیب
امیب، جانور تک سلولی
امیب، مربوط به امیب، امیبی، رنگ یاخته ای
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
آمیب: ( زندەیِ ) تَکیاخته