امکان پذیر

/~emkAnpazir/

مترادف امکان پذیر: مقدور، ممکن، میسر، میسور

متضاد امکان پذیر: امکان ناپذیر

برابر پارسی: شدنی | شُدنی

معنی انگلیسی:
possible

لغت نامه دهخدا

امکان پذیر. [ اِ پ َ ] ( نف مرکب ) قابل امکان. ممکن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) قابل امکان ممکن .

مترادف ها

feasible (صفت)
عملی، ممکن، امکان پذیر، محتمل، شدنی، میسر

conceivable (صفت)
ممکن، امکان پذیر، تصور کردنی

possible (صفت)
ممکن، امکان پذیر، محتمل، شدنی، میسر، مقدور، بالقوه

فارسی به عربی

عملی , ممکن

پیشنهاد کاربران

یسیر
within the realms of possibility
امکان ناپیر
امکان پذیر:شدنی
امکان ناپذیر: نشدنی

بپرس