امکان داشتن


برابر پارسی: گمان رفتن، شدن، شایستن

معنی انگلیسی:
to be possible

لغت نامه دهخدا

امکان داشتن. [ اِ ت َ ] ( مص مرکب ) ممکن بودن :
خاموشی بلبلان مشتاق
در موسم گل ندارد امکان.
سعدی.
ز من صبر بی او توقع مدار
که با او هم امکان ندارد قرار.
( بوستان ).

فرهنگ فارسی

ممکن بودن

مترادف ها

can (فعل)
قادر بودن، قدرت داشتن، امکان داشتن، در قوطی ریختن، زندان کردن، اخراج کردن، توانایی داشتن

may (فعل)
قادر بودن، امکان داشتن، توانایی داشتن، میتوان، ایکاش

فارسی به عربی

قد , یستطیع

پیشنهاد کاربران

"شایَستَن/شای - " = ممکن بودن ( moeglich sein )
" نَشایستن/نَشای - " = ممکن نبودن ( nicht moeglich sein )
" شایَد " = ممکن است ( شیوه برخورد با " شایَد" بمانندِ " بایَد" است ) ( es ist moeglich )
...
[مشاهده متن کامل]

" نَشایَد" = ممکن نیست ( es ist nicht moeglich )
" شایِش، شایندگی، شایشی ( به ریختِ پارسیِ میانه: شایِشنیه ) " = امکان، احتمال ( Wahrscheinlichkeit, Moeglichkeit )
" شاینده، شایا" = ممکن، محتمل ( moeglich )
" شایانیدن" ( سببیِ " شایستن" ) = ممکن ساختن ، امکانِ چیزی را فراهم کردن= ermoeglichen ( همچنین است: فراشایانیدن )
و بسیاری واژگانِ دیگر همچون " شایایی، شایستار، شایستاری، شایِشیک ( بمانند توانیک در پارسیِ میانه ) و. . . " .
اکنون این واژه را با پیشوندها نیز بکار ببرید و هزاران نوواژه بسازید.
نکته : من برای " احتمال، محتمل" پیشنهادهایِ دیگری نیز دارم.
. . . . .
پَسگشت :
به زیرواژه یِ " Verba Impersonalia " در همین تارنما بروید و پیامِ شماره یِ " 3 " را بخوانید.

امکان دارد= شاید
ممکن است= شاید
ممکنه ( یا امکان داره ) منم بیام.
شاید منم بیام.
اِمکان داشتَن: ١. انجامپذیر/انجام - شدنی/شدنی بودن، شدن، توانستن ٢. گمان رفتن
توانستن ، قدرت داشتن ، دلیل در دست داشتن
می شود
احتمال رفتن
احتمال می رود که . . . . . . . . . . . .