امپراتوری سوئد به پادشاهی سوئد بین سال های ۱۶۱۱میلادی ( بعد از فتح استونی توسط سوئد ) تا ۱۷۲۱ میلادی گفته می شود. در دورهٔ یادشده، سوئد یکی از قدرت های بزرگ اروپا محسوب می شد. به سوئدی این دوره stormakstiden گفته می شود که معنای آن دوران قدرتمندی است. ازدیاد قدرت سیاسی و نقش سوئد به عنوان یکی از ضامنان پیمان وستفالیا، منجر به گسترش قلمرو و تحقق کامل کنترل دریای بالتیک شد.
پس از مرگ گوستاو آدولف دوم در سال ۱۶۳۲ میلادی، امپراتوری سوئد به مدتی طولانی توسط اشراف بلندپایه و عمدتاً توسط خاندان اکسنتیرنا که نقش راهنمای پادشاهان نابالغ را عهده دار بودند، اداره می شد.
منافع اشراف با سیاست یکپارچه سازی در تضاد بود یعنی حفظ مساوات در شان و منزلت در سوئد مورد علاقهٔ پادشاهان و رعایا بود. در سرزمین های حاصل در دورهٔ باالفعل حکومت اشراف، رعیت داری برچیده نشده بود. کاهش کبیر در سال ۱۶۸۰ نقطهٔ پایان اهتمام اشراف در حفظ مسند قدرت بود و آن ها را مجبور به بازگردانی زمین های به دست آمده از دوران حکومتشان به تاج و تخت کرد.
رعیت داری در قلمروهای حاصل از امپراتوری مقدس روم و در استونی سوئدی همچنان به قوت خود باقی ماند ( علت را می توان در سدسازی عهدنامه های بدست آورندهٔ آن زمین ها جستجو کرد ) . پس از پیروزی های متعدد در جنگ سی ساله، در دومین جنگ شمالی امپراتوری سوئد به اوج خود رسید یعنی وقتی که خصومت دیرینهٔ دانمارک با عهدنامهٔ راسکیلد در سال ۱۶۵۸ میلادی به پایان رسید شد. با این حال در ادامهٔ جنگ و در جنگ بعدی ( جنگ اسکونه ) سوئد تنها با حمایت نزدیک ترین متحدش یعنی فرانسه قادر به حفظ خود شد.
در دوران پادشاهی کارل یازدهم، امپراتوری سوئد به ثبات رسید و دوره ای از صلح را تجربه کرد؛ ولی در دوران کارل دوازدهم، روسیه تزاری، ساکسونی و دانمارک - نروژ یک جنگ هماهنگ را علیه امپراتوری سوئد تدارک دیدند.
کارل دوازدهم پس از پیروزی های اولیه، با انعقاد پیمان های صلح تراوندال ( ۱۷۰۰ ) و آلترانستدت ( ۱۷۰۶ ) از امپراتوری سوئد محافظت کرد. اما شکست امپراتوری سوئد در جنگ پلتاوا و به دنبال آن مرگ کارل دوازدهم در سال ۱۷۱۸ در جریان حمله به قلعه فردریکستن سبب شد که سوئدی ها در سال ۱۷۲۱ میلادی، تن به امضای پیمان نیستاد بدهند. امضای پیمان نیستاد، نقطه پایانی بر امپراتوری سوئد بود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفپس از مرگ گوستاو آدولف دوم در سال ۱۶۳۲ میلادی، امپراتوری سوئد به مدتی طولانی توسط اشراف بلندپایه و عمدتاً توسط خاندان اکسنتیرنا که نقش راهنمای پادشاهان نابالغ را عهده دار بودند، اداره می شد.
منافع اشراف با سیاست یکپارچه سازی در تضاد بود یعنی حفظ مساوات در شان و منزلت در سوئد مورد علاقهٔ پادشاهان و رعایا بود. در سرزمین های حاصل در دورهٔ باالفعل حکومت اشراف، رعیت داری برچیده نشده بود. کاهش کبیر در سال ۱۶۸۰ نقطهٔ پایان اهتمام اشراف در حفظ مسند قدرت بود و آن ها را مجبور به بازگردانی زمین های به دست آمده از دوران حکومتشان به تاج و تخت کرد.
رعیت داری در قلمروهای حاصل از امپراتوری مقدس روم و در استونی سوئدی همچنان به قوت خود باقی ماند ( علت را می توان در سدسازی عهدنامه های بدست آورندهٔ آن زمین ها جستجو کرد ) . پس از پیروزی های متعدد در جنگ سی ساله، در دومین جنگ شمالی امپراتوری سوئد به اوج خود رسید یعنی وقتی که خصومت دیرینهٔ دانمارک با عهدنامهٔ راسکیلد در سال ۱۶۵۸ میلادی به پایان رسید شد. با این حال در ادامهٔ جنگ و در جنگ بعدی ( جنگ اسکونه ) سوئد تنها با حمایت نزدیک ترین متحدش یعنی فرانسه قادر به حفظ خود شد.
در دوران پادشاهی کارل یازدهم، امپراتوری سوئد به ثبات رسید و دوره ای از صلح را تجربه کرد؛ ولی در دوران کارل دوازدهم، روسیه تزاری، ساکسونی و دانمارک - نروژ یک جنگ هماهنگ را علیه امپراتوری سوئد تدارک دیدند.
کارل دوازدهم پس از پیروزی های اولیه، با انعقاد پیمان های صلح تراوندال ( ۱۷۰۰ ) و آلترانستدت ( ۱۷۰۶ ) از امپراتوری سوئد محافظت کرد. اما شکست امپراتوری سوئد در جنگ پلتاوا و به دنبال آن مرگ کارل دوازدهم در سال ۱۷۱۸ در جریان حمله به قلعه فردریکستن سبب شد که سوئدی ها در سال ۱۷۲۱ میلادی، تن به امضای پیمان نیستاد بدهند. امضای پیمان نیستاد، نقطه پایانی بر امپراتوری سوئد بود.
wiki: امپراتوری سوئد