امپراتوری انگلستان (British Empire)
قلمرو امپراتوری انگلستان در دهۀ ۱۹۲۰ در اوج گستردگی خود حدود یک ششم از خاک کرۀ زمین را فرا می گرفت و همۀ مستعمرات، انگلستان را رهبر خود می دانستند. امپراتوری انگلستان سرزمین هایی چون امپراتوری هندو چهار کشورِ دارای حکومت خودمختار، که دومینیوننامیده می شدند، و ده ها سرزمین و مستعمرات دیگر را دربر می گرفت. مردم و دولت انگلستان به امپراتوری خود مباهات می کردند، زیرا امپراتوری را نهادی برای متحدکردن جهان می دانستند و تا مدت ها ۲۴ مه را به منزلۀ روز امپراتوریدر سراسر انگلستان جشن می گرفتند. پس از جنگ جهانی دوم، فروپاشی امپراتوری انگلستان آغاز شد و مستعمرات یکی پس از دیگری استقلال یافتند و امروزه پادشاهی انگلستان فقط سیزده سرزمین کوچکِ وابسته را در اختیار دارد. انگلستان و ۵۲ کشور مستقل دیگر، جامعۀ کشورهای مشترک المنافعرا تشکیل می دهند. اگرچه کشورهای عضو این جامعه پادشاه انگلستان را رئیس کشور می دانند، بیشتر آن ها حکومت جمهوری دارند. جامعۀ کشورهای مشترک المنافع امروزه اتحادیه ای داوطلبانه از کشورهای مستقل است. فقط یکی از اعضای این جامعه، موزامبیک، که در ۱۹۹۵ به این اتحادیه پیوست، هرگز مستعمرۀ انگلستان نبوده است (این کشور مستعمرۀ پرتغال بود). پیوندهای بین کشورهای عضو این جامعه، فرهنگی و اقتصادی و عامل اصلی این گونه پیوندها زبان انگلیسی است، که زبان مشترک همۀ افراد تحصیل کرده در سرزمین هایی است که زمانی مستعمرۀ انگلستان بودند. در راستای همین ارتباط است که کشورهای توسعه یافته با ادامۀ پیوندهای اقتصادی، کمک های مالی و فنی خود را در اختیار دیگر اعضا قرار می دهند. اگرچه امپراتوری در سال های نخستین شکل گیریِ آن برای کشور ثروت به ارمغان آورد، در سال های پایانی تعهداتی را برای انگلستان ایجاد کرد که قادر به برآوردن آن ها نبود و همین عامل به یکی از مهم ترین عوامل فروپاشی امپراتوری تبدیل شد. افزون براین، دیدگاه مردم در قبال مستعمرات نیز دگرگون شد. در قرن ۱۹ بسیاری از مردم انگلستان بر این باور بودند که مأموریت دارند تا زندگی ملل دیگر را بهبود بخشند. رادیارد کیپلینگ، شاعر انگلیسی، این فلسفه را در عبارت «مسئولیت انسان سفیدپوست» خلاصه کرده است؛ اندیشه ای که امروزه به مذاق بسیاری از مردم خوش نمی آید.
قلمرو امپراتوری انگلستان در دهۀ ۱۹۲۰ در اوج گستردگی خود حدود یک ششم از خاک کرۀ زمین را فرا می گرفت و همۀ مستعمرات، انگلستان را رهبر خود می دانستند. امپراتوری انگلستان سرزمین هایی چون امپراتوری هندو چهار کشورِ دارای حکومت خودمختار، که دومینیوننامیده می شدند، و ده ها سرزمین و مستعمرات دیگر را دربر می گرفت. مردم و دولت انگلستان به امپراتوری خود مباهات می کردند، زیرا امپراتوری را نهادی برای متحدکردن جهان می دانستند و تا مدت ها ۲۴ مه را به منزلۀ روز امپراتوریدر سراسر انگلستان جشن می گرفتند. پس از جنگ جهانی دوم، فروپاشی امپراتوری انگلستان آغاز شد و مستعمرات یکی پس از دیگری استقلال یافتند و امروزه پادشاهی انگلستان فقط سیزده سرزمین کوچکِ وابسته را در اختیار دارد. انگلستان و ۵۲ کشور مستقل دیگر، جامعۀ کشورهای مشترک المنافعرا تشکیل می دهند. اگرچه کشورهای عضو این جامعه پادشاه انگلستان را رئیس کشور می دانند، بیشتر آن ها حکومت جمهوری دارند. جامعۀ کشورهای مشترک المنافع امروزه اتحادیه ای داوطلبانه از کشورهای مستقل است. فقط یکی از اعضای این جامعه، موزامبیک، که در ۱۹۹۵ به این اتحادیه پیوست، هرگز مستعمرۀ انگلستان نبوده است (این کشور مستعمرۀ پرتغال بود). پیوندهای بین کشورهای عضو این جامعه، فرهنگی و اقتصادی و عامل اصلی این گونه پیوندها زبان انگلیسی است، که زبان مشترک همۀ افراد تحصیل کرده در سرزمین هایی است که زمانی مستعمرۀ انگلستان بودند. در راستای همین ارتباط است که کشورهای توسعه یافته با ادامۀ پیوندهای اقتصادی، کمک های مالی و فنی خود را در اختیار دیگر اعضا قرار می دهند. اگرچه امپراتوری در سال های نخستین شکل گیریِ آن برای کشور ثروت به ارمغان آورد، در سال های پایانی تعهداتی را برای انگلستان ایجاد کرد که قادر به برآوردن آن ها نبود و همین عامل به یکی از مهم ترین عوامل فروپاشی امپراتوری تبدیل شد. افزون براین، دیدگاه مردم در قبال مستعمرات نیز دگرگون شد. در قرن ۱۹ بسیاری از مردم انگلستان بر این باور بودند که مأموریت دارند تا زندگی ملل دیگر را بهبود بخشند. رادیارد کیپلینگ، شاعر انگلیسی، این فلسفه را در عبارت «مسئولیت انسان سفیدپوست» خلاصه کرده است؛ اندیشه ای که امروزه به مذاق بسیاری از مردم خوش نمی آید.
wikijoo: امپراتوری_انگلستان