امپر

/~Amper/

برابر پارسی: ( آمپر ) شتابه

معنی انگلیسی:
ampere

لغت نامه دهخدا

( آمپر ) آمپر. [ پ ِ ] ( فرانسوی ، اِ ) واحد شدت جریان الکتریک.

فرهنگ فارسی

( آمپر ) فیزیک دان مشهور فرانسوی ( و. ۱۸۳۶ - ۱۷۷۵ م . ) موجد رشته الکترو دینامیک و مخترع الکتروامان دستگاه تلگراف الکترو مانیتیک . وی در فلسفه و ریاضی نیز تحقیقات بسیار دارد
( اسم ) واحد مقیاس جهت اندازه گرفتن شدت جریان برق و آن عبارتست از مقدار جریان الکتریسیته که در یک ثانیه بتواند ۱۱۸ را میلی گرم نقره را از یک نمک محلول نقره در کاتد رسوب دهد .
واحداندازه گیری قوه جریان برق، واحدمقیاس شدت جریان الکتریسیته

فرهنگ معین

( آمپر ) (پِ ) [ فر. ] ( اِ. ) واحدی برای اندازه - گیری شدت جریان برق . ، ~ کسی بالا رفتن کنایه از: خشمگین شدن وی .

فرهنگ عمید

( آمپر ) واحد اندازه گیری شدت جریان الکتریسیته.

دانشنامه عمومی

آمپر. آمپر ( به انگلیسی: amps ) یه یکایی که برای اندازه گیری جریان الکتریکی میگویند. آمپر واحد SI جریان الکتریکی و یکی از هفت واحد اصلی واحدهای SI است. این واحد SI به صورت Amp نوشته میشود. آمپر از نام فیزیک دان فرانسویِ قرن ۱۸ و ۱۹ به نام آندری ماری آمپر ( ۱۷۷۵ - ۱۸۳۶ ) ، پدر الکترودینامیک، گرفته شده است. از این واحد برای کمی کردن جریان شارش یافته در هر سیستمی استفاده می شود
در سامانهٔ بین المللی یکاها اگر از دو سیم دراز و موازی که در فاصله یک متری از هم در خلأ قرار گرفته باشند و جریان مساوی در یک جهت از سیم ها بگذرد به گونه ای که بر یک متر از سیم ها نیرویی برابر 2 × 10 − 7 نیوتن وارد شود، جریانی که از هر یک از سیم ها می گذرد، یک آمپر است.
تعریف آمپر بر حسب یکای کولن: اگر یک کولن بار در ثانیه از نقطه ای بگذرد، یک آمپر جریان گذشته است.
بار الکتریکی ویژگی فیزیکی بنیادی ماده است. هنگامی که ماده ای باردار در میدان الکتریکی یا مغناطیسی قرار می گیرد، نیرویی را از طرف این میدان ها احساس خواهد کرد. بار الکتریکی مرتبط با میدان الکتریکی است. همچنین، بار الکتریکی متحرک، میدان مغناطیسی تولید می کند. به ترکیب میدان های الکتریکی و مغناطیسی، میدان الکترومغناطیسی گفته می شود. برهم کنش بارها، نیروی الکترومغناطیسی تولید خواهد کرد. این نیرو پایه و اساس فیزیک است.
کولن بار الکتریکی در سیستم SI و به طور تقریب برابر با 6. 241 × 10 18 است. یک کولن به صورت حاصل ضرب یک آمپر در ثانیه تعریف می شود.
مدت زمان عبور بار الکتریکی / بار الکتریکی = جریان الکتریکی
برای اندازه گیری جریان الکتریکی از آمپرسنج استفاده می شود.
عکس آمپرعکس آمپر

آمپر (رود). آمپر رودی است به ایسار می ریزد. این رود از کشور آلمان می گذرد.
عکس آمپر (رود)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آمپر. آمْپِر (ampere)
واحد جریان الکتریکی در دستگاه بین المللی اس ای ۱ (SI) آن را با نماد A نشان می دهند. جریان الکتریکی۲ (شارش بار منفی۳) را، همانند جریان آب، به صورت مقدار کمیت مورد نظر در واحد زمان تعیین، و با وسیله ای با نام آمپرسنج اندازه گیری می کنند. یک آمپر نشان دهندۀ شارش یک کولن۴ بار الکتریکی (حدود ۱۰۱۸×۶.۲۸ الکترون) در هر ثانیه است. هنگامی که بار (Q) یک کولنی در مدت زمان (t) یک ثانیه از نقطه ای از ماده عبور کند، جریان (I) گذرنده از آن برابر یک آمپر است؛ این رابطه را به صورت Q = It نشان می دهند. وسیلۀ اندازه گیری عبور جریان از رسانا۵ آمپرسنج نام دارد. آمپر جریانی است که بین دو رسانای بلند، مستقیم، و موازی، که در خلأ و به فاصلۀ یک متر از یکدیگر قرار دارند، نیروی مغناطیسی۶ خاصی پدید آورد. این واحد را به افتخار آندره آمپر۷، دانشمند فرانسوی، نام گذاری کرده اند.

مترادف ها

ampere (اسم)
امپر

فارسی به عربی

( امپر (واحد شدت جریان برق ) ) امبیر

پیشنهاد کاربران

وَندنما:آمپر.
آمپِر، اَمپِر: [یگانِ اندازەگیریِ کَهرُبا ﴿اِلِکتریسیته﴾] نشانگر، شتاب - سنج، شتابه، زینه، رُچان
بعض آدمها آرامند؛ أما در یک لحظه؛ عصبانی میشن ( بعلت سوء تفاهم" واز 0 تا 100 آمپریشان بالا میرود وشاید منفجر میشه.
این افراد دورمادورت شناسائی کن وازشان دوری کنی.
چون عقل ومنطق واخلاق ودین وقانون را یهو زیر پا میگذارند وعذر خواهی وپیشمانی سرشان
نمیشه. . . !
∆ آمپر : Ampere / A / amp یکای جریان الکتریکی ( Electric current )
∆ وات : Watt یکای سنجش توان ( Power )
∆ ولت : Volt یکای اندازه گیری ولتاژ الکتریکی ( Voltage )
∆ ولتاژ/اختلاف پتانسیل الکتریکی بین دو نقطه در فضا : Voltage/electric pressure/electric tension/ ( electric ) potential difference
...
[مشاهده متن کامل]

∆ اهم : Ohm یکای مقاومت و رسانایی الکتریکی ( Electrical resistance and conductance )

آمپر کسی بالا رفتن: [عامیانه، کنایه ] از کوره در رفتن.
واحد جریان الکتریکی

بپرس