آموزشگاه خیاطی سوزن طلا یک مدرسهٔ دخترانهٔ زیرزمینی و پنهان در هرات در دورهٔ نخست حاکمیت طالبان در افغانستان بود. بر اساس تفسیر صریح طالبانی از شریعت، زنان و دختران اجازهٔ تحصیل و کسب علم را نداشتند.
... [مشاهده متن کامل]
در چنین شرایطی؛ جمعی از نویسندگان انجمن ادبی هرات گروهی را به نام «انجمن خیاطی هرات» تشکیل دادند که این گروه در سال ۱۳۷۶ ( ۱۹۹۶ م ) آموزشگاهِ سوزن طلا را پایه گذاری کرد. دختران سه بار در هفته به این مدرسه می رفتند، در ظاهر برای آموختن خیاطی اما در واقعِ امر به جای خیاطی، از استادان دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه هرات درس فرا می گرفتند.
کودکانی که در بیرون بازی می کردند، کشیک می دادند که در صورت پیدا شدن مأموران طالبان، به موقع به کلاس درس ندا دهند و بدین ترتیب دختران وقت داشتند کتابهایشان را پنهان و وسایل خیاطی را به دست گیرند. بر طبق اظهارات کریستینا لامب، نویسنده کتاب «انجمن خیاطی هرات»، این شهر به دلیل فرهنگ ویژه و حضور شیعیان در آن، تحت شدیدترین کنترل های عقیدتی طالبان قرار داشت.
کریستینا لامب بریتانیایی، به رادیو اروپای آزاد چنین می گوید:
آنان با برقع و کیف های پر از وسایل خیاطی و قیچی می آمدند. اما زیرِ این وسایل قلم و دفتر داشتند و وارد که می شدند، در واقع به جای آموزش خیاطی، دربارهٔ شکسپیر، جیمز جویس و داستایوسکی و آثارشان بحث می کردند. این یک مخاطرهٔ بزرگ بود. اگر گیر می افتادند، دست کم زندانی و شکنجه، شاید هم به دار آویخته می شدند.

... [مشاهده متن کامل]
در چنین شرایطی؛ جمعی از نویسندگان انجمن ادبی هرات گروهی را به نام «انجمن خیاطی هرات» تشکیل دادند که این گروه در سال ۱۳۷۶ ( ۱۹۹۶ م ) آموزشگاهِ سوزن طلا را پایه گذاری کرد. دختران سه بار در هفته به این مدرسه می رفتند، در ظاهر برای آموختن خیاطی اما در واقعِ امر به جای خیاطی، از استادان دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه هرات درس فرا می گرفتند.
کودکانی که در بیرون بازی می کردند، کشیک می دادند که در صورت پیدا شدن مأموران طالبان، به موقع به کلاس درس ندا دهند و بدین ترتیب دختران وقت داشتند کتابهایشان را پنهان و وسایل خیاطی را به دست گیرند. بر طبق اظهارات کریستینا لامب، نویسنده کتاب «انجمن خیاطی هرات»، این شهر به دلیل فرهنگ ویژه و حضور شیعیان در آن، تحت شدیدترین کنترل های عقیدتی طالبان قرار داشت.
کریستینا لامب بریتانیایی، به رادیو اروپای آزاد چنین می گوید:
آنان با برقع و کیف های پر از وسایل خیاطی و قیچی می آمدند. اما زیرِ این وسایل قلم و دفتر داشتند و وارد که می شدند، در واقع به جای آموزش خیاطی، دربارهٔ شکسپیر، جیمز جویس و داستایوسکی و آثارشان بحث می کردند. این یک مخاطرهٔ بزرگ بود. اگر گیر می افتادند، دست کم زندانی و شکنجه، شاید هم به دار آویخته می شدند.
