امورات

/~omurAt/

لغت نامه دهخدا

امورات. [ اُ ] ( از ع ، اِ ) ج ِ امور و جج ِ امر : صدراعظم امورات لازمه مهمه را بخاکپای مبارک عرضه داشته... ( از لایحه قانون مشیرالدوله صدراعظم که بصحه ناصرالدین شاه رسیده ، از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

جمع امور جمع الجمع :امر : (صدر اعظم امورات لازم. مهمه را بخاکپای مبارک عرضه داشته ... ) (از لایح. قانون مشیر الدوله صدر اعظم که بصحه. ناصرالدین شاه رسیده ).

پیشنهاد کاربران

سلیم
امورات: کارهای، متاسفانه جمع امور یعنی جمع بستن امور ست که این هم اشتباه ست ولی در میان ما جا افتاده است.
جمع الجمع �امر� است و نادرست، هر چند رایج است.
جمعِ مکسرِ امر، امور است و �ات� زاید است.
گذراندن بامبلقی. . . طی کردن امورزندگی. . طی کردن کار روزانه. . . . خرج ومخارج طی کردن

بپرس