امواه
لغت نامه دهخدا
امواه. [ اِم ْ ] ( ع مص ) بآب رسیدن چاه کن. ( منتهی الارب ). اماهة. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گویند اماه اماهةً و اموه امواهاً. ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید