امو دریا
/~AmudaryA/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
نام باستانی جیحون
دانشنامه آزاد فارسی
آمودریا. (یا: جیحون؛ نام باستانی: اوکسوس) رودی به طول ۲,۵۴۰ کیلومتر در آسیای مرکزی. از تلاقی وخش۱ و پنج رود۲ تشکیل شده است و از فلات پامیر۳ تا دریای آرال۴ امتداد دارد. آمودریا از ارتفاعات پامیر سرچشمه می گیرد و به سمت شمال غربی تا شیب های هندوکش۵ جریان می یابد و مرز بین تاجیکستان و شمال شرقی افغانستان را تشکیل می دهد؛ سپس در جهت غرب و شمال غربی از شرق ترکمنستان و غرب ازبکستان می گذرد و به دریای آرال می ریزد. ۱,۴۵۰ کیلومتر از این رود قابل کشتی رانی است. از دهۀ ۱۹۵۰ از این رود برای آبیاری استفاده شده، که همین امر سبب کاهش میزان آب آن شده است، درنتیجه آب کمتری به دریای آرال می ریزد. آمودریا، به منزلۀ یکی از دو رود مهم آسیای مرکزی، از دیرباز اهمیت داشته است. این رود که گویا در ایام قدیم به دریای خزر۶ می ریخته، با اسامی آمو و آمویه نیز خوانده شده، که ظاهراً از نام شهر آمل ترکمنستان گرفته شده است. شهر چارجو۷ بر سر این رود واقع شده است.
wikijoo: آمودریا
پیشنهاد کاربران
رود وخش ( آمودریا ) که آن را در یونانی ( oxus ) مینامیدند تمام پارسی هستند.
( رود وخش نام اصلی آن که پارسی است
رود ( oxus ) که یونانی ها آن را مینامیدند نیز همان ( وخش، vaxš ) پارسی با گویش یونانی است ) .
... [مشاهده متن کامل]
آمودریا نیز نامی پس از آن نام است ریشه آن گویا است.
در زبان پارسی باستان وخشا به معنی ( درخشان ) بود که به خاطر درخشندگی آب این رود، این نام را بر روی آن گذاشتند. در نقشه های یونانی این رود را ( oxus= با تلفظ اکسوس=اخوس ) نوشته اند که از همین نام پارسی ( وخش=vaxš ) گرفته شده است.
در افسانه های پهلوانی ایران زمین رود وخش را مرز ایران و توران دانسته اند که تیر آرش کمانگیر در کنار آن فرود آمد.
پسگشت: برگه 42 از نبیگ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
( رود وخش نام اصلی آن که پارسی است
رود ( oxus ) که یونانی ها آن را مینامیدند نیز همان ( وخش، vaxš ) پارسی با گویش یونانی است ) .
... [مشاهده متن کامل]
آمودریا نیز نامی پس از آن نام است ریشه آن گویا است.
در زبان پارسی باستان وخشا به معنی ( درخشان ) بود که به خاطر درخشندگی آب این رود، این نام را بر روی آن گذاشتند. در نقشه های یونانی این رود را ( oxus= با تلفظ اکسوس=اخوس ) نوشته اند که از همین نام پارسی ( وخش=vaxš ) گرفته شده است.
در افسانه های پهلوانی ایران زمین رود وخش را مرز ایران و توران دانسته اند که تیر آرش کمانگیر در کنار آن فرود آمد.
پسگشت: برگه 42 از نبیگ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
نام سرزمین مصر، در پارسی باستان مودرایَه بود که نام مصر شمالی و صحرای سینا به شمار می آمد. شایمند است که از نام قوم ایرانی آمو در مصر به این سرزمین داده شده و با نام آمودریا یکسان است که آمیخته ای از آمو به چِم ( بی مرگ، جاودان ) و درایَه در ریخت درَیَه پارسی باستان و زرَیَه زبان اوستایی به چم ( دریا، رود ) می باشد. روی هم رفته، به چم دریا/رود جاودان ( = نیل ) است.
... [مشاهده متن کامل]
نام دریای آمودریا ( = دریای آموها ( جاودانان ) نیز به همین چمار می باشد. و با توجه به دگرگونیِ میان ر=ل، شهر آمُل نیز به چم شهر جاودان می باشد که باید یادگاری از قوم ایرانی اَمَردها ( = جاودانان ) در سمت شمال ایران بوده باشد که با اَمُرتات ( = اَمُرداد: جاودانگی ) هم چمار می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
نام دریای آمودریا ( = دریای آموها ( جاودانان ) نیز به همین چمار می باشد. و با توجه به دگرگونیِ میان ر=ل، شهر آمُل نیز به چم شهر جاودان می باشد که باید یادگاری از قوم ایرانی اَمَردها ( = جاودانان ) در سمت شمال ایران بوده باشد که با اَمُرتات ( = اَمُرداد: جاودانگی ) هم چمار می باشد.
جیحون