اویزندی
امنیت: حالت ذهنی آرامبخشی که فرد یا مردم یک جامعه به طور عینی در هیچ زمینه ای احساس خطر یا محدودیت نامعقول نمی کند و تهدیدی یا نگرانی در هیچ زمینه ای به دنبال او نیست و مانعی جدی در کارها پیش رو نیست و اطمینان از این که اختلافات از راه گفتگو برطرف می شود و فرایندی است که از راه قانون، سیستم اداری و انتظامی و ابزاری، حفاظت مردم را در برابر هر خطر یا تهدیدی تضمین میکند.
... [مشاهده متن کامل]
( https://www. cnrtl. fr/definition )
همتای پارسی این واژه ی عربی، این واژه ی زیبای سنسکریت است:
نیراپد nirāpad.
بی هراسی
آسودگی
من فکر کنم این واژه سامی نیست و
هند و اروپایی است :
در لاتین واژهamoenitas را داریم .
بی بیم
بی ترس
بی هراس
دور از گزند
پیشنهاد : امنیت = در پناه
رفاه و آرامش=امنیت
امنیت تشدید دارد
امنیت == آرمند
نام پارسیست به معنای آرامش یافته، یا آرامش داشته
امنیت, دوری از هرگونه تهدید یا حمله و نیز آمادگی برای رویارویی با خطرات است.
اَبیمی
در جواب به �روح اله رحیمی�:
ریشه شناسی رویِ هوا نیست. به این جاها نگاه کنید:
https://www. etymonline. com/word/amenityhttps://etymologeek. com/eng/amenityhttps://en. wiktionary. org/wiki/amenity#:~:text=amœnity ( archaic ) - , Etymology, - https://www. dictionary. com/browse/amenity#:~:text=ORIGIN OF AMENITY
... [مشاهده متن کامل] این واژه تازی است
و ایرانی آن میشود
کردی اوستایی ( کرمانجی ) awlekar�
پارسی. . . . پایداری. استواریت.
کردی سورانی . . . اگه اشتباه نکنم هیمنا میشه که از ایمن میاد و بازم تازیه
... [مشاهده متن کامل]
زبان اصل ایرانی کرمانجیه یا بشدت به کرمانجی امروزی کردستان ترکیه نزدیکه. . . امیدوارم واژه های تازی حذف و کرمانجی یا سورانی که زبان مهم ایرانی هستند جایگزین واژه های تازی بشود
زبان پارسی زبان شاخه ایرانی جنوبی و شرقی است و زبان کردی زبان شاخه ایرانی شمالی و غربی ایرانی که زبان باستان قبل از حمله تازیان بوده. . . سرچ کنید و تحقیق
در پاسخ به "الی"شاید این واژه در جایی یا سندی تاریخی وادبی کهن یافت نشودپس ما نباید بنشینیم وبنگریم که چه میشود باید خودمان برابرسازی انجام دهیم با سپاس وهمراهی با آقای "شهریار آریابد"
پایدار، پایداری
مانند نا امن=ناپایدار
در برخی گزاره ها امنیت در جایگاه تضمین است که می توان واژه پایندان را به کار بست.
برای نمونه امنیت غذایی=
که می توان نگاشت پایندان خوراک ( تضمین ) دسترسی به خوراک که همان است
بادرود
بی گزندی، آسیب زدودگی
آرزو ، خواهش
شاید این واژه ایرانی باشد ، چون پسوند """یت """پسودی آریایی و ایرانی است و در زبان هند و اروپایی انگلیسی که خویشاوند زبان فارسی است مانند این واژه هست : amenity
با درود به پارسی دوستان گرانسنگ
از این دیدگاهها بسیار خرسندیم که چنین مردمان فرهیخته ای برای پاسداشت زبان و فرهنگ ارزشمند و یکتای خود تلاش می کنند.
اکنون به بررسی این واژه می پردازیم:
آمن در معین
... [مشاهده متن کامل]
( مِ ) [ ع . ] ( اِفا. ) بی بیم ، بی خوف ، ایمن .
( مَ ) [ ع . ] ( ص تف . ) استوارتر، ایمن تر.
امن
( اَ ) [ ع . ] 1 - ( مص ل . ) بی ترس بودن . 2 - ( اِمص . ) اطمینان ، آسایش .
و در دهخدا
◄ اعتماد کردن به . امین پنداشتن . ( یادداشت مؤلف ) . گویند ما امن ان یجد صحابة؛ ای ماوثق او ماکاد. ( از ناظم الاطباء ) .
◄ ( اِمص ) بی بیمی . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . ایمنی . ( مهذب الاسماء ) . ضد خوف . ( مؤید الفضلاء ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . اطمینان از خوف . ( از المرجع ) . اطمینان . آرامش قلب . مقابل خوف . ( فرهنگ فارسی معین ) : و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امناً. ( قرآن ١٢٥/٢ ) .
◄ راحت و سازگاری . امنیت و آسودگی . سلامت و عافیت . ( از ناظم الاطباء ) . راحت . آسایش . ( فرهنگ فارسی معین )
پس این واژه تازی است و نباید ان را در واژگان پارسی درآمیخت.
به واژه آرمند بنگرید:
دهخدا
آرمند. [ اَ م َ ] ( ص ) صاحب آرام . آرام گرفته . ( برهان ) . و مؤلف برهان گوید: مخفف آرمیده مند است ( ! )
ارمنده
ارمنده . [ اَ م َ دَ / دِ ] ( نف ) آرمنده . اَرْمَنْد. آرام . ساکت . آرمیده . ( آنندراج ) . آرام گرفته . ( آنندراج ) . مخفف آرمیده بود. ( جهانگیری ) . مقابل ارغنده ( پرآشوب ) :
گه ارمنده ای و گه ارغنده ای
گه آشفته ای و گه آهسته ای .
رودکی .
کمان را بزه کرد بهرام گور
برانگیخت زان دشت ارمنده شور.
فردوسی .
چه باید که ارمنده گیتی چنین
پرآشوب گردد ز درد و ز کین .
فردوسی .
◄ ساکن . بی جنبش . مقابل گردنده و جنبنده و متحرک :
که پذرفت خسرو ز یزدان پاک
ز گردنده خورشید و ارمنده خاک
که تا من بوم شاه در پیشگاه
مرا باشد ایران و گنج و سپاه
نخواهم ز دارندگان باژ روم
نه لشکر فرستم بدان مرز و بوم .
فردوسی .
خداوند گردنده چرخ بلند
خداوند ارمنده خاک نژند.
فردوسی .
چو کشتی شد ارمنده روی زمین
کجا موج خیزد ز دریای چین .
فردوسی .
چو رساند مرا بدان قومک
طالع سعد و بخت فرخنده
تا بدان مندگان رسم بکری
خر بیار ای غلام خربنده
که چو من در نشاط این سفرند
منده از سفریانی ارمنده .
پس با افزودن یاء به واژه آرمند :به واژه آرمندی می رسیم که همانند کارمند:کارمندی، شهروند:شهروندی، آزمند:آزمندی و . . .
و برابر واژه امنیت است.
امن = رام/رامند [رام = آرام/ آرامش - - رامند = رام مند = رام مند = رامند]
امنیت = رامندی
رامند/ رامندی = امن/ امنیت/راحت/ آسودگی/ آرامش
به نظر من ریشه کلمه انگلیسی "amenity" که تقریبا هم تلفظ با واژه امنیت است و معنای راحتی و آسایش و امنیت دارد از فارسی گرفته شده است
در زبان پارسی امروز واژه " زینهاری" بجای ایمنی روایی دارد و در نوشته های سده های گذشته بسیار پرکاربرد بوده است ، از اینرو می توان برپایه واژه سازی و واژه گزینی در پارسی واژه های زیر را پیشنهاد و کاربردی نمود :
زینهاریک= امنیت
رایشکده زینهاریک = شورای امنیت
زینهاریک خوراکی= امنیت غذایی
آقای شهریار منبع این کامنتتون
رو میشه بهم بگید
هر چی میگردم این کلمه دمنا
رو هیچ جا پیدا نمیکنم
أمنیت, به ضم همزه, آرزو داشتن.
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
شَرمَن ( سنسکریت )
هیمنا ( کردی: هیمنایه تی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)