مذکران طیورند بر منابر باغ
ز نیم شب مترصد نشسته املی را.
انوری ( از فرهنگ فارسی معین ).
رجوع به املاء و املی کردن شود.املی. [ اَ ]( ص نسبی ) منسوب به امله است که در زبان مردم خوی به منام ( خواب ) گفته میشود. ( از انساب سمعانی ). و حدیثی باین نسبت مشهور است. رجوع به انساب سمعانی شود.
املی. [ اَ ] ( اِخ ) ابوالوفا بدیل بن ابی القاسم بن بدیل املی. از فقهاء است. ( از انساب سمعانی ).