املوج

لغت نامه دهخدا

املوج. [ اُ ] ( ع اِ ) برگ درختی صحرایی شبیه ببرگ سرو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). برگی مانندبرگ سرو و طرفا ( درخت گز ). ( از اقرب الموارد ). || خسته مقل. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).هسته مقل. || درختی در بادیه. || شاخه نرم. || و گویند ریشه ای از ریشه های درخت که در عرض دو شب در خاک فرومی رود. ( از اقرب الموارد ). ج ، امالیج. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و رجوع به اقرب الموارد شود.

پیشنهاد کاربران