املاط. [ اِ ] ( ع مص ) افکندن ماده شتربچه بی موی را. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از آنندراج ). بچه را بیوکندن اشتر پیش از آنکه موی برآورده باشد. ( تاج المصادر بیهقی ).املاط. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ مِلْط. رجوع به ملط شود.