املاص. [ اِ ] ( ع مص ) بچه مرده انداختن زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || بچه بیفکندن زن بحیلتی. ( مصادر زوزنی ). افکندن زن بچه را در حالی که ناتمام است. ( از اقرب الموارد ). || لغزانیدن چیزی را. ( از ناظم الاطباء ). ازلاق. ( از اقرب الموارد ). || لغزیدن چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نیازمند شدن. افتقار. ( از اقرب الموارد ).املاص. [ اِم ْ م ِ ] ( ع مص ) رَستن و فوت شدن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). رها شدن وناپدید شدن. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به انملاص شود.