یک زمان ذکر دوست کرد بیان
ساعتی درس عشق کرد املا.
( منسوب بناصرخسرو ).
انشا کندش روح و منقح کندش عقل گردون کند املا و زمانه کند اصغا.
مسعودسعد.
گوشوَر یک بار خندد کر دوبارچونکه لاغ املا کند یاری بیار.
مولوی ( مثنوی ).
گر آن جمله را سعدی انشا کندمگر دفتری دیگر املا کند.
سعدی.
ز دل مجموعه ای هر روز املا می توان کردن ازین یک قطره خون صد نامه انشا می توان کردن.
صائب ( از آنندراج ).