امغر

لغت نامه دهخدا

امغر. [ اَ غ َ ] ( ع ص ) اسب و شتر همرنگ گل سرخ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || اسب سرخ رنگ. ( از صبح الاعشی ج 2 ص 19 ). اسب بور. ( یادداشت مؤلف ). || مردسرخ موی و سرخ پوست. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). سرخ موی و سرخ پوست به رنگ گل سرخ. ( از اقرب الموارد ). || آنکه بر روی او سرخی به سپیدی آمیز باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران