امعوز

لغت نامه دهخدا

امعوز. [ اُ ] ( ع اِ ) بز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || گله آهو. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || گله آهو از سی تا چهل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). از سی آهو تا چهل. ( مهذب الاسماء ). || گله بز کوهی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). ج ، اماعز و اماعیز. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به اقرب الموارد شود.

پیشنهاد کاربران